هیچوقت از مررگ نترسیدم 
همیشه یه هاله ی وصلی بود بین منو مرگ 
انگار ک برام فرقی نداشته باشه
اخه یجوری زندگیم چرخیده ک حس  تعلق به هیچکس و هیچچیز ندارم اصصصلللاااا
یکم درونم تلخه  یکم کدر شده یکم سانسورش کردن
مث بچه ی بازیگوشی ک انقد میزنن تو سرش دیگه گوشه گیر میشه و ترسو و دیگه اون حس و حال قبل رو نداره
ویژگی های من موقتی نیستن یهویی نیستن برخلاف خیلیا ک یشب اب  ان یشب اتیش 
وقتی من یه چیزیم میشه اون حالت اون موضوع میاد میشینه به جونم 
از نوع زودگذر نیست 
کلا روح و روان دمدمی مزاجی ندارم
هعیییی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها